//
کدخبر: ۲۳۱۸ //

یا من را ببخشید یا قصاصم کنید

مردی میانسال که بعد از طلاق همسرش به خاطر اختلاف بر سر سرپرستی پسر هفت‌ساله‌شان مرتکب قتل شده بود، از اولیای‌دم درخواست کرد در صورتی که حاضر به گذشت از او نیستند، حکم قصاص وی را زودتر اجرا کنند.

یا من را ببخشید یا قصاصم کنید

به گزارش فرتاک نیوز، بیست و پنجم دیماه سال 93، مأموران پلیس از مرگ مشکوک زن جوانی در خیابان امامت باخبر و راهی محل شدند. جسد متعلق به مینا 27 ساله بود که پس از معاینه کارشناس پزشکی قانونی معلوم شد بر اثر انسداد مجاری تنفسی کشته شده است. زن جوانی که ماجرا را به پلیس خبر داده بود، گفت: مینا همسر سابق برادرم بود. ساعاتی قبل برادرم تماس گرفت و پسرش را به من سپرد و گفت که خیلی زود بر می‌گردد. وقتی زمان برگشتن او طول کشید با تلفن همراهش تماس گرفتم، اما گوشی او خاموش بود. نگرانش شدم و به خانه‌اش آمدم. هر چه در زدم، کسی در را باز نکرد به خاطر همین به آتش‌نشانی خبر دادم. امدادگران که رسیدند در را باز کردند. بوی گاز همه خانه را گرفته بود. جسد همسر سابق برادرم کنار آشپزخانه افتاده و برادرم بیهوش گوشه دیگر خانه رها شده بود. بلافاصله با اورژانس تماس گرفتیم و برادرم را به بیمارستان رساندیم.

بعد از انتقال جسد زن جوان به پزشکی قانونی، شوهر سابق وی روی تخت بیمارستان مورد تحقیق قرار گرفت. مرد 42 ساله در شرح ماجرا گفت: چهار سال قبل به خاطر مشکلاتی که با همسرم داشتم، طلاق گرفته بودیم. دادگاه مطابق قانون سرپرستی پسر سه‌ساله‌مان را به همسرم داد. در این مدت به خاطر علاقه‌ای که به همسر سابق و فرزندم داشتم، ازدواج نکردم و از مینا خواستم دوباره زندگی برگردد، اما او قبول نمی‌کرد. وقتی طاها هفت ساله شد از او خواستم مطابق قانون بچه را برگرداند. روز حادثه مینا به خانه من آمده بود تا در مورد طاها با هم صحبت کنیم. وقتی پیشنهاد ازدواج دوباره را دادم، عصبانی شد و با هم درگیر شدیم. من هم عصبانی شدم و یک بالش روی دهانش گذاشتم تا جیغ نکشد، اما متوجه شدم دیگر نفس نمی‌کشد.

بعد از صدور کیفرخواست این پرونده تکمیل و به شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. روز گذشته این پرونده روی میز هیئت قضایی به ریاست قاضی عبداللهی قرار گرفت. بعد از درخواست قصاص از سوی اولیای دم متهم در جایگاه قرار گرفت و در شرح ماجرا گفت: من و همسرم 15 سال اختلاف سنی داشتیم با این حال به همسرم علاقه‌مند بودم و با هم زندگی خوبی داشتیم.

چند سال بعد از ازدواج بود که پدر و مادرش به شیراز رفتند و مینا اصرار داشت ما هم به آنجا برویم. به خاطر این موضوع با هم درگیری و اختلاف داشتیم تا اینکه متوجه شدم او توانسته است غیابی طلاقش را بگیرد. آن زمان فرزندمان طاها سه ساله بود و مینا حضانت او را نیز گرفته بود. آنها با هم زندگی می‌کردند و گاهی به دیدن طاها می‌رفتم. خیلی اصرار کردم تا بار دیگر فرصتی باشد با هم زندگی کنیم اما مینا زیربار نمی‌رفت. وقتی طاها هفت ساله شد، به دادگاه رفتم و خواستم همسرم او را برگرداند. بار دیگر در آن جلسه دادگاه گفتم هنوز به همسرم علاقه‌مند هستم، اگر راضی شود حاضرم با او زندگی کنم.

متهم در خصوص روز حادثه گفت: آن روز مینا به دیدنم آمده بود تا در مورد طاها صحبت کنیم. بار دیگر خواسته‌ام را گفتم، اما مینا با پیشنهادم مخالفت کرد و گفت به هیچ عنوان راضی نیست برگردد و طاها را هم با خودش می‌برد. این حرف مرا خیلی عصبانی کرد. به خاطر مصرف مشروب خیلی حالم خوب نبود. او می‌خواست از خانه بیرون برود که از پشت سر لباسش را گرفتم و روی زمین افتاد. یک بالش روی صورتش انداختم و فشار دادم و گفتم محال است بگذارم طاها را با خودت ببری. لحظاتی بعد متوجه شدم مینا نفس نمی‌کشد. وقتی متوجه شدم او مرده است، شیر گاز را باز کردم و می‌خواستم خودکشی کنم. به خواهرم زنگ زدم و طاها را به او سپردم.

متهم در آخرین دفاع گفت: من به همسرم خیلی علاقه داشتم، اصلاً قصد کشتن او را نداشتم. از اولیای دم می‌خواهم مرا به خاطر فرزندم ببخشند. اگر به گذشت راضی نشدند، مرا هر چه زودتر قصاص کنند. هیئت قضایی بعد از شنیدن آخرین دفاع متهم وارد شور شد‌.

 

منبع: جام نیوز
آیا این خبر مفید بود؟
کدخبر: ۲۳۱۸ //
ارسال نظر
 
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
اخبار از پلیکان
اخبار روز سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان